از انبوه تماشاگرانی که به ریشش می خندیدند و دنبال پس گرفتن پول بلیت شان بودند جا خورد، مجبور شد درباره گورخواب ها نامه بنویسد تا حواس ها پرت شود!
صحبت های تند بهروز افخمی به اصغر فرهادی
.
فیلم فروشنده که در ارزیابی و معرفی برای اسکار باید با دو تا از این هشت فیلم رقابت میکرد ( ایستاده در غبار و ابد و یک روز ) آنقدر کم میآورد که آقای فرهادی مجبور شد تقلب کند و قایمش کند و تا زمان زورچپان کردن آن به عنوان نماینده ایران در اسکار فیلم را در معرض تماشای عمومی قرار ندهد.
خلاصه امسال واقعا سال جوانان و فیلم اولیها بود. آنها کار را از راه سخت انجام دادند و بدون رانت و بدون تبلیغات و بدون هوچیگری و خررنگ کنی و پاپاراتزی بازی موفق شدند و با رونقترین سال سینمای ایران در پونزده سال اخیر را شکل دادند. آنها نشان دادند که کار خودشان را بلدند و نیازی به نصیحت من ندارند.
در حقیقت آنها کاری کردهاند که من میترسم دست به دوربین بشوم و فیلم بعدیام را بسازم و میترسم خودم را در مقایسه با این جوجههای دیروز و نیمچههای امروز قرار بدهم اما البته چون که معلم هستم و نمیتوانم دست از عادت ناپسند نصیحت کردن بردارم این چند سطر را نه برای فیلمسازان جوان امسال بلکه برای فیلم اولیهای سالهای آینده مینویسم: ای فیلمساز بعد از این عزیز! بدان و آگاه باش که همه داستانها گفته شده و طرح داستانی تازه و بدیع وجود ندارد. بنابراین سعی نکن تماشاچی را با داستانی که مثلا بدیع و غیرقابل پیشبینی است سورپرایز کنی. این کار آخر و عاقبت ندارد. یک بار جستی ملخک! دو بار جستی ملخک! آخر به دستی ملخک! .
اگر بنای داستانهایت را بر سورپرایز کردن تماشاچی بگذاری یکهو میبینی فیلمی ساختهای که به جای تماشاچی خودت را سورپرایز میکند یعنی در اثر دیدن انبوه تماشاگرانی که به ریشت میخندند یا دنبالت میگردند تا پول بلیتشان را پس بگیرند جا میخوری و چه بسا مجبور شوی نامهای درباره به درد آمدن قلب خودت در اثر مشاهده معتادان گورخواب بنویسی تا شاید یک مدتی حواس مردم پرت شود و خدا خدا کنی که زودتر آبها از آسیاب بیفتد!
بن مایه : روزنامه ٧ صبح
دیدگاهی ثبت نشده!!!