یادداشتی از حسین لامعی درباره ی شبکه نمایش خانگی
آخرین سنگر جذب مخاطب
درباره شبکه نمایش خانگی و اقتصاد بسیار بزرگی که میتواند بسازد.
یادداشتی از «حسین لامعی»
۱- در دورانی به سر میبریم که صداوسیما و سریالهایش،
اوج بیمخاطبی را تجربه میکنند. دورانی که در آن سریالهای
کلیشه و سطح پایینِ تلویزیونِ شکست خوردهی ایران، دیگر حتی
توان جذب مخاطبانِ همیشگی خود را ندارند. در این ایام، سینمای
ایران هم روزهای سخت و وحشتناکی را سپری میکند. سینمایی که
حتی قدرت اجتماعی دههی هفتاد و هشتادش را از دست داده، هنوز
سالانه حدود صد فیلم تولید میکند اما سرانجام جز سه-چهار فیلم،
مابقیاش، حتی تماشایش تا انتها برای مخاطب دشوار است.
۲- در این میزانسن، و در این ایام، «شبکهی نمایش خانگی» در ایران،
همچون منجی ظاهر شده. شبکهی نمایش خانگیای که سریالهایش
در ویاودیها، مخاطبان گستردهی چند میلیونی را پای خود نشاند، و
جُورِ تلویزیون و سینمای بیمخاطب ایران را به تنهایی کشید. هرچند این
سریالها ضعفها و ایرادات کوچک و بزرگ خود را داشته و دارند، اما سطح
تولیدات این سریالها از همان ابتدا، از هر نظر، چندین سر و گردن بالاتر از
سریالهای تلویزیونی و حتی آثار سینمایی بوده است.
۳- از «قهوهی تلخ»، که آغازی بر تولید سریال در شبکهی نمایش خانگی بود،
تا فصلهای مختلف «قلب یخی»، «نهنگ آبی»، «هیولا»، «آقازاده»، و اینک سریال
«همگناه»… و حتی سریالهایی از جنس «گلشیفته» و «عاشقانه» و «ممنوعه»…
همهشان با اختلاف جذابتر، حرفهایتر و سطح بالاترند از آثار تلویزیونی و اکثریت
فیلمهای این سینما. آن هم در شرایطی که سریال «قورباغه» به کارگردانی
و نقشآفرینیِ تعدادی از بهترینهای سینمای ایران آمادهی پخش در شبکهی
نمایش خانگی است و سریال بیگپروداکشن «خاتون»، در حال فیلمبرداری است
و فصل دوم سریال «هیولا»، در پیشتولید به سر میبرد. همچنین مطرحترین
کارگردانان سینمای ایران، یا در تدارک جدیِ ورود به سریالسازی برای شبکهی
نمایش خانگیاند، یا در حال بررسی این موضوع. از مسعود کیمیایی و بهمن فرمانآرا
و حمید نعمتالله، تا سعید روستایی و رضا عطاران و محمد کارت…
سینماگرانی که تعدادی از آنان، آثارشان برای شبکهی نمایش خانگی وارد پیشتولید شده است.
۴- صنعت بسیار بزرگی در حال شکلگیری است. سریالسازی اینترنتی،
با سودآوریایِ فراتر از تصور، نه تنها صداوسیما را در همان قدم اول از دور
خارج کرد، بلکه به سادگی صنعتِ کمدرآمد سینمای ایران را هم مجبور به
تبعیّت از الگوهای جهانی خود کرده است. دور نیست روزهایی که ویاودیهای
پخشکنندهی این سریالها، به سبک نتفلیکس، حتی فیلم سینمایی بسازند
[همانطور که اکنون همگناه را میسازند] و جریان اصلی سینمای ایران را
در اختیار گیرند. همانطور که اکنون بیش از ۸۰ درصدِ سریالهای اینترنتیِ
پخش شده در این ویاودیها، به حدی مورد استقبال گستردهی مردم قرار گرفتهاند
که «شبکههای اجتماعی» هر هفته، از اینستاگرام تا تلگرام، در تصرفِ کلیپها
و بخشها و سکانسهای مختلف این سریالهاست. اتفاقی که شاید چندی
قبل احدی پیشبینیاش را نمیکرد؛ تلویزیون و سینمای ایران در مقابل یک رقیب جدید
و قدَر، نه فقط بخشی از میدان را، که همهی میدان را واگذار کردند.
۵- باری… سریالهای اینترنتیِ ایرانی، با همهی ایراداتی که داشته و دارند،
و با همهی نقدهای جدی که بر آنان وارد بوده و هست، اکنون، آخرین سنگرِ
جذب و همراهیِ مخاطبِ چند ده میلیونیِ داخلی است. آخرین سنگری که
بیشک، مهمترین سنگر نیز هست. امروز، اگر کسی دلسوز هنرِ تصویری
در ایران است، وظیفهاش، حمایتِ قاطع از شبکهی نمایش خانگی است.
اینکه اول: سطح سریالهای اینترنتی را ارتقاء دهیم و بالاتر بریم و پختهتر کنیم،
و دو آنکه نگذاریم مدیریت شبکهی نمایش خانگی به دست مدیران صداوسیما بیفتد.
این، فاجعهای است که اگر رخ دهد، آنوقت مرگ شبکهی نمایش خانگی و
سریالهایش را به سرعتی عجیب خواهیم دید. همانگونه که سالیانِ طولانی است
مرگِ آثار تلویزیون را، و مرگِ سریالهای تلویزیون را، همچون مرگِ خود تلویزیون
در ایران، به عینه شاهدیم.
دیدگاهی ثبت نشده!!!